آرامش مینا و مهدی

8, 9ماهگی

1397/2/18 15:52
نویسنده : مینا
351 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جون از وقتی که 7ماهت تموم شد دیگه کم کم میتونی بشینی با کمک بالش و پتو دردت به جونم چند روز پیش تو اتاقت مشغول بازی بودی خواستم ازت عکس بگیرم به پشت افتادی اینقدر گریه کردی ولی وقتی میشینی خیلی دوست داری جیغ میزنی اگیییه و دستاتو بالا و پایین میکنی میزنی رو پات وای مامان جون یادم رفت اینو بنویسم از2هفته پیش شروع کردی پاتو میزاری دهنت مثل این ژیمیناست کار های حرفه ای امروز که 7ماه و 5روزت بود بردیمت مرکز بهداشت طبق هرماه قد و وزنتو چک کنه یکم نگرانمون کرد قدت 67بود گفت خوبه ولی وزن کم اضافه کرده بودی نگران شدیم جدیدا که غذا کمکی میخوری شیر خوردنت کم شده باید یه کاری کنم که شیر هم زیاد بخوری

قربونت برم اینقدر شیرین شدی که حد و حساب نداره انگار شوخی میکنی واست میخندیم تو هم بلند بلند میخندی چند روز پیش خونه مامانی نشسته بودیم داشتیم شام میخوردیم شما هم بر خلتف همیشه که میای سرسفره و شما نشسته بودی داشتی مثلا بازی میکردی یه مرتبه واسه جلب توجه زدی زیر خنده که به من توجه کنین قربونت برم که اینقدر باهوشی از وقتی که 8ماهگیت تموم شده مدام میگی د د اولین کلمه ای که میدونی مفهموش چیه میریم بیرون همش میگی  د د - د د قربونت برم اینقدر شیرینی 15خرداد من و شما و بابا 3تایی رفتیم سمت نوسود خیلی خوش گذشت چند روزی تعطیل بود گفتیم بریم تفریح شما هم کلی کیف کردی با هم رفتیم نودشه -نوسود رفتیم مرز ایران و عراق وای اینقدر خطر ناک بود با ماشین رفتیم نوک کوه و امدیم پایین من که جون به لب شدم وای خیلی ترسناک بود .

 

پسندها (9)

نظرات (0)